آموزش شنا (2)
نازگلم! جلسه پنجم آموزش شنا، مربیت بازو بندهات رو درآورد و یه ابر پشتت گذاشت. اولش از اینکه بیشتر توی آب فرو میرفتی، یکم دستپاچه شدی ولی وقتی دیدی که با دست و پا زدن روی آب میمونی دیگه ترست ریخت. اولش کنار استخر ایستاده بودم و تشویقت میکردم ولی بعدش دیدم با حضور من حواست پرت میشه و به همین خاطر رفتم از دور نگاهت کردم. عزیزم! وقتی که از دور منو میدیدی با انرژی بیشتری شنا میکردی و با هیجان زیاد برام دست تکون میدادی. وای که عاشق این ذوق کردنتم و با دیدنش خستگی از تنم در میره. چون علاقه زیادی به برچسب داری، به سفارش مربیت بهت استیکر جایزه دادم و تو هم از این موضوع خیلی خوشحال شدی. دختر دلبندم! جلسه ششم هم بعد از اینکه کمی به کم...