آیلین جونم! تا موقعی که خودت به یاد گرفتن چیزی علاقه نشون ندی، من هیچوقت اصراری به یاد گرفتنش نمی کنم. در مورد کلاس باله هم وقتی تمایل زیادت رو دیدم، ثبت نامت کردم و تا حالا دو جلسه رفتی. عزیزم! این اشتیاقت اونقدر زیاده که با وجود اینکه بین رسیدن من به مهد و شروع کلاس یه ساعت فاصله هست و بهت میگم که توی پارک بازی کن تا بعدش بریم کلاس، ولی تمایلی به بازی کردن نداری و اصرار داری که هر چه زودتر بریم باشگاه. اونجا هم سریع ازم میخوای که لباست رو تنت کنم و تا شروع کلاس، حرکاتش رو تمرین میکنی و از دیدن خودت توی آینه ذوق میکنی. همانطور که قبلا گفتم لباس باله رو مادر جون و خاله الناز زحمت کشیدن و برات دوختن. پنج شنبه هم با بابا جون رفتیم ک...