آیلین اسماعیل پورآیلین اسماعیل پور، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 11 روز سن داره
راشینراشین، تا این لحظه: 6 سال و 2 ماه و 6 روز سن داره

آیلین و راشین، شمعهای روشنی بخش زندگیمون

رقابت آيلين با مامان فردانه

آیلین جونم! به طور کلی در این سن مدام در حال مقایسه کردن خودت با من (مامان فردانه) هستی. به عنوان مثال به دستهای من نگاه میکنی تا ببینی من لاک دارم یا نه و اگه ناخنهای خودت لاک نداشته باشن، سریع می پری و لاک رو از کشو برام میاری و ازم میخوای که به ناخنهای تو هم لاک بزنم. اونقدر هم مواظب اونا هستی که تا مدتها دستات رو بی حرکت به سمت بالا میگیری تا خشک بشن. همچنین وقتی می بینی که من دستبندی، انگشتری و ... دارم، به من می فهمونی که تو هم میخوای از این زیور آلات داشته باشی. به خصوص از النگوهات خیلی خوشت میاد و وقتی دستت میکنم، مدام تکونشون میدی تا صداشون دربیاد. دختر گلم! این روزها علاقه زیادی به عینک زدن پیدا کردی و شاید دلیلش ا...
1 خرداد 1393

لغتنامه آیلین

دخترم! این روزها علاقه خاصی به کلمه " بالا " پیدا کردی و مدام میگی " پیش پیشی بالا، جی جی بالا، بی بیب بالا و ... ". البته این علاقه فقط به همین ختم نمیشه، بلکه دوست داری از هر چیزی که امکان داره بری بالا. وقتی هم که موفق میشی بری بالا، برق خوشحالی از چشمات می باره و حس سخنرانی بهت دست میده و خیلی بامزه و به زبون خودت شروع به حرف زدن میکنی.  ضمناً چندین کلمه جدید هم بکار میبری که عبارتند از : بالا، بفته (بسته)، دفته (رفته)، آم (غذا)، آپی (آبی)، برف (برگ)، باسه (باشه)، بعدی، نون، شیش (شیشه شیر)، دس (دست)، منی (مال منه)، بيلا (بيا). اينم يه عكس از نحوه عملكرد نسل جديد:   ...
13 ارديبهشت 1393

اولین دوچرخه آیلین

آیلین جونم! همانطور که بهت قول داده بودیم، روز جمعه رفتیم برات یه دوچرخه خوشگل خریدیم. از اینکه سوار دوچرخه شده بودی خیلی خوشحال بودی، بطوریکه حتی حاضر نبودی یه لحظه بیایی پایین تا تنظیمش کنند. توی مسیر برگشت هم مدام نگاهش میکردی و با ذوق میگفتی " بی بیب ". دخترم! بعد از خرید دوچرخه ات، مستقیم رفتیم خونه خاله افسانه که در حال اسباب کشی بودند و خونه جدیدشون، فضای بزرگی داشت و باعث شد یه دل سیر دوچرخه سواری کنی. نکته جالب اینجاست که علیرغم نرسیدن پاهایت به پدالها بطور کامل، یاد گرفتی که تا نصفه پا بزنی و دوباره سر جای اولش برگردونی و خیلی خوب هم فرمونش رو می چرخوندی و خونه رو دور میزدی. عزیزم! پیشرفتت خیلی خوب بو...
6 ارديبهشت 1393

عكس آيلين در ....

فرشته كوچولويم! چند وقت پیش از جلوی آتلیه ای که در ٦ ماهگیت، بردیمت اونجا عکس گرفتیم، رد میشدیم که دیدم عکس تو رو بصورت یه پوستر بزرگ، روی سر درش زده. این مسئله باعث شد یاد دوران نوزادیت بیفتم و تمام خاطرات خوش کودکیت برام تداعی بشه. عزیزم! فقط بدون که ما خیلی خیلی دوستت داریم. ...
1 ارديبهشت 1393

رفتن آيلين به كلاس بالاتر

آيلين عزيزم! بعد از تعطیلات نوروز که برگشتی مهد کودک، به کلاس بالاتر رفتی. همانطوری که مربیت میگه خیلی خوب با محیط  و بچه های جدید  اخت شدی. الان دیگه صبحها مثل دخترهای بزرگ رفتار میکنی و خودت قشنگ دستت رو از نرده ها میگیری و از پله ها میری بالا و برای منم دست تکون میدی و خیلی ناز میگی " بابای ". بعد از ظهر هم که میام دنبالت، با دیدنم کاملاً هیجان زده میشی و سعی میکنی تندتر از پله ها بیایی پایین و دستات رو باز میکنی و دور گردنم حلقه میزنی و  محکم بغلم میکنی و می بوسی. جالبه که توی مسیر برگشت سعی میکنی اتفاقات اون روز رو به زبون خودت برام تعریف کنی و از چند کلمه ای که واضح میگی، می تونم حدس بزنم که چه کارهایی کردی. دلبندم! ...
30 فروردين 1393

آيلين در نيشابور

ناز گلم! روز پنجم عيد همگي رفتيم نيشابور و از آرامگاه خيام، عطار و كمال الملك و همچنين محلي بنام قدمگاه ديدن كرديم. در ابتدا هم در برنامه نقاشي كودكان شركت كردي و از گرفتن يه پازل بعنوان جايزه، كلي خوشحال شدي و از كسالت و خواب آلودگي دراومدي. دختر نازم! توي شهر بازي اونجا سوار قطار و هواپيما هم شدي. ضمناً براي اولين بار سوار كالسكه شدي و از ديدن اسب و شتر كلي ذوق كردي و اصرار داشتي كه ببريمت پيش اسب تا نازش كني و بهش غذا بدي ( همش ميگفتي "ناش ناش و نام نام "). عزيزم! قربون اين احساسات لطيفت بشم. خلاصه كه اون روز هم خيلي بهمون خوش گذشت و از همه مهمتر، از اينكه آقاجون و مامان مهين ما رو همراهي كردند و كلي زحمت كشيدن، خيلي ممنون و سپاس...
22 فروردين 1393

مسواک زدن آیلین

جوهر وجودم! نمیدونم چرا این اواخر از مسواک زدن خوشت نمیومد و شبها قبل از خوابیدنت، همش در تلاش برای راضی کردنت به مسواک زدن بودیم. برای این کار از روشهایی مثل جایزه دادن و مسواک کردن دندونهای عروسکت و ... استفاده کردیم، ولی بار هم خیلی کارساز نبود. وقتی که چند روز پیش برای چکاپ بردیمت پیش دکتر دندونپزشک، اونم تاکید بیشتری به مسواک کردن کرد و زدن خمیر دندون رو هم بلا مانع اعلام کرد. به همین خاطر توی اینترنت، تمام روشهای مسواک کردن دندونهای بچه ها رو خوندم و بالاخره به این نتیجه رسیدیم که من و بابا جلوی تو مسواک بزنیم و نشون بدیم که چقدر مسواک کردن رو دوست داریم و خیلی کار خنده داریه. از تو هم خواستیم مسواکت رو برداری و روش خمیر دندون بزاری ...
29 اسفند 1392

لغتنامه آیلین

دختر گلم! دلم برات بگه که اخیراً یاد گرفتی خیلی ناز و قشنگ بگی " نی نیه " یا " پیش پیشیه ". همچنین کلماتی مثل " رفت و بله " رو میگی. هر وقت میخوای چیزی بهمون بدی میگی " مسی" (مرسی). عزیزم! یکی از کارهای جالبی که انجام میدی اینه که انگشتت رو روی افراد، به خصوص کسانی که دوستشون داری میزاری و به روش خودت اسماشون رو ازمون سوال میکنی و دوست داری مدام برات تکرارش کنیم. راستی روش سوال کردنت هم اینجوریه که به صورت آهنگین میگی " ئی ئی ا ". خاله الناز عقیده داره که شبیه صدای ویبره موبایله. ...
17 اسفند 1392