آیلین اسماعیل پورآیلین اسماعیل پور، تا این لحظه: 12 سال و 27 روز سن داره
راشینراشین، تا این لحظه: 6 سال و 22 روز سن داره

آیلین و راشین، شمعهای روشنی بخش زندگیمون

عکسهای آتلیه

به مناسبت تولد آیلین و راشین قصد داشتم ببرمشون آتلیه. ولی بخاطر کرونا، چندین بار وقتهامون رو کنسل کردیم تا اینکه ۳۱ خرداد بردم. متاسفانه ایندفعه راشین خیلی همکاری نکرد و تلاش زیادی کردیم تا عکاس بتونه عکسهای خوبی بگیره. ...
24 تير 1399

چند خاطره ماندگار

از طرف مدرسه اعلام کردند که بچه ها یه نقاشی در مورد کرونا بکشند. ما هم با هم همفکری کردیم و آیلین این نقاشی خوشگل رو کشید. یه بار تصمیم گرفتیم که توی خونه مسابقه بفرمایید شام رو اجرا کنیم. نفر اول آیلین بود که باید میزبانی میکرد و برای پیش غذا، سیب زمینی سرخ کرده و استامبولی برای غذای اصلی و دسر کاکائویی رو بعنوان دسر انتخاب کرد. تمش هم تم کارتونی بود و برای همین خودم رو به شکل جودی آبوت در آوردم و راشین مثل آنت و بابا مثل لوسین شد. آیلین هم به شکل دختر کفشدوزکی دراومد. آیلین همه چیز رو خوب و خوشمزه درست کرد و خیلی قشنگ دسرش رو تزیین کرد. من که با اطمینان بهش ۱۰ دادم و جالب بود که با هم، هم امتیاز شدیم ولی جایزه که ۵۰۰۰۰ تومن بود رو به آیلی...
6 ارديبهشت 1399

زنگ تفریح

روز چهارم عید، از خونه موندن خسته شدیم و تصمیم گرفتیم قرنطینه رو بشکونیم و یه سر بریم سمت جاده سولقان و یه هوایی بخوریم. بخصوص که شب قبلش هم بارون خوبی اومده بود و هوا خیلی تمیز و لطیف بود و جون میداد برای هواخوری. بعد از سولقان وارد یه روستا شدیم و کنار رودش رفتیم که منظره بسیار زیبایی داشت و آیلین و راشین حسابی لذت بردند. ...
11 فروردين 1399

فقط به عشق تو

آیلین عزیزم! باید بهت خبر بدم که یه نی نی توی راه داریم ولی هنوز نمیدونیم که دختره یا پسر. ولی هر کدوم هم باشن، مطمئنم که خیلی از بودنشون خوشحال میشی. البته هنوز این موضوع رو بهت نگفتیم چون 7 ماه صبر کردن خیلی برات سخته. به جرات میتونم بگم که تنها انگیزه ما از داشتن بچه دوم، فقط و فقط تو بودی و به عشق تو این تصمیم سخت رو گرفتیم. امیدوارم که بهترین تقدیرها براتون رقم بخوره و از وجود همدیگه نهایت لذت رو ببرید.   ...
30 مرداد 1396

شیرین زبونیهای آیلین

دختر گلم! در این روزهای گرم تابستون، هر روز عصر میریم پارک یا حیاط خونمون تا با دوستانت بازی کنی. بچه ها چه کوچکتر از خودت باشن و چه بزرگتر، خیلی خوب باهاشون کنار میایی و سریع یه بازی خوب پیدا می کنی و شروع به بازی می کنید. چند روز پیش داشتی تعریف میکردی که یکی از دوستات باهات دعوا کرده و منم گفتم که وقتی اون سرت داد میزنه،  تو هم داد بزن. یه کم فکر کردی و گفتی " آخه من دختر مهربونیم. نمی تونم داد بزنم ". یکی از حرفهای بامزه ای که میزنی اینه که بجای اینکه بگی منو دعوا می کنی، میگی " منو عصبانی میکنی " یکی دیگش هم اینه که میگی " حَسابم پرت شد ". خیلی خوب تمام احساساتت رو بیان می کنی و هیجانات...
18 تير 1396

تکیه کلام آیلین

آیلین جونم! یکی از خصوصیات جالبی که داری اینه که وقتی دلت برای چسب زخم تنگ میشه، الکی یه خراشی پیدا میکنی و چسب زخم میزنی. در حالیکه چند بار به شدت زخمی شدی و اصلاً به روی خودت نیاوردی. نفسم! برخلاف تصورم، تحملت در مقابل درد خوبه. به عنوان مثال چند وقت پیش چشمت حساسیت داد و کلی ورم کرد و تنها چیزی که گفتی این بود که " مامان فردانه! به این میکروبا بگو دخترمو اذیت نکنین ". درحالیکه بعدش خودم هم دقیقا به این مسئله مبتلا شدم و فهمیدم که چی کشیدی و چیزی نگفتی. جدیدا یه تکیه کلام بامزه بکار میبری و شروع هر صحبتی میگی " یه چیز میخوام بهت بگم، ولی ناراحت نشیا ".   ...
17 تير 1396

نقاشی آیلین با موضوع ماه رمضان

دختر گلم! چند وقت پیش از طرف شرکت بابا، برای افطاری دعوت شدیم. قبل از افطار چند تا غرفه سرگرمی برای بچه ها داشتن. یکی از غرفه ها اختصاص به نقاشی با موضوع ماه رمضان داشت. تو هم سریع رفتی و شروع به کشیدن نقاشی کردی و خیلی جالبه که توی نقاشیت علاوه بر درخت و آدم، یه سفره کشیدی با کلی بشقاب. خانمی که اونجا نقاشیها رو تحویل می گرفت با دیدن نقاشیت گفت " معلومه که دخترتون خیلی دست و دلبازه و همیشه هیئتی غذا میده ". اعلام کردن که بعد از افطار اسم 6 نفر رو بعنوان برنده اعلام می کنن. تو هم خیلی پیگیر موضوع بودی و در تمام طول افطار داشتی لحظه شماری میکردی. خوشبختانه دیدیم اسم تو رو هم روی تابلو زدن و یه MP3 player بهت جایزه دادن. دیگه...
3 تير 1396

اندر احوالات آیلین

نفسم! یکی از خصوصیات بارزت اینه که برای هر چیزی یه داستانی درست می کنی و این فقط به عروسکهات محدود نمیشه. مثلاً از طرف شکلات، قند، دکمه و هر چیزی که به ذهنت بیاد، حرف میزنی. از همه جالبتر اینه که توی اغلب داستانهات یه مامان، یه بابا و یه بچه وجود داره و به قول خودت یه خانواده هستن. البته جدیدا یه خواهر و برادر به داستانهات اضافه شدن.   دلبندم! خدارو شکر از هیچ حیوانی نمی ترسی و علاقه زیادی به اونها داری. اغلب اوقات هم دوست داری بغلت بگیری یا نازشون کنی.     دختر گلم! دیگه الان برات جا افتاده که برای تولد دیگران باید کادو ببریم و بهشون تولدشون رو تبریک بگیم. بطوریکه به محض دعوت شدن به تولدی، سریع فکر م...
31 ارديبهشت 1396

شیرین زبونیهای آیلین

دختر گلم! الان دیگه ایام هفته رو بخوبی میدونی و هر روز صبح که بیدارت میکنم میدونی که چه روزیه و برنامه های اون روز رو با من مرور میکنی.   چند وقت پیش بخاطر وفات یکی از امامان، آهنگ یه کارتون رو تغییر داده بودن. خیلی با تعجب پرسیدی چرا آهنگ این عوض شده؟ منم گفتم بخاطر وفات یکی از اماما هستش. بعد از مدتها که تلویزیون رو روشن کردی و دوباره دیدی آهنگ برنامه ها عوض شده خیلی بامزه گفتی " فکر کنم بازم یکی از این خداها فوت کرده ".   اخیراً علاقه زیادی به گریم صورت پیدا کردی و هر جا ببینی، بی نصیب نمی مونی. جالبه که خیلی هم مراقبی که پاک نشه و مدام جلوی آینه چکش می کنی.     آیلین جونم...
20 ارديبهشت 1396