حکایتهای پارسا و آیلین
دختر عزیزم! هفته پیش عمو بابک و زن عمو و پارسا جون از مالزی برگشتن و همگی از دیدنشون خیلی خوشحال شدیم. شما هم طبق معمول خیلی زود با پارسا همبازی شدین و شروع به لگو بازی و بپر بپر و ... کردین.
دلبندم! با وجود اینکه مدت زمان کوتاهی پیشمون بودن، ولی خیلی با هم اخت شدین. بعد از رفتنشون هم خیلی ناراحت شده بودی و فقط حرف زدن درباره تولدت بود که باعث شد از اون حال و هوا دربیایی. همچنین خانواده عمو بابک زحمت کشیدن و کادوهای تولدت رو هم پیشاپیش بهت دادن که از اینجا کمال تشکر و قدردانی رو از ایشان داریم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی