جشن تولد
آیلین جان! دیروز به خاطر اینکه تولد مامان، خاله فرزانه و عمو نوید به هم نزدیکند جشن تولدمون را با هم، تو خونه خاله الناز جشن گرفتیم. جای بابا هم خیلی خالی بود. تو هم در طول اون مدت نی نی خوبی بودی و اصلا اذیت نکردی البته آخر شب دل درد گرفته بودی و نمی خوابیدی. با کلی تلاش و دادن گریپ میکسچر و عرق نعنا و ... تونستیم ساعت 2 تو رو بخوابونیم. جالبی موضوع این بود که تو بغل می خوابیدی و تا میگذاشتیم سر جات بیدار میشدی. ولی دختر عزیزم! تمام این شب بیداریها و زحمتها برای من شیرین هستند و با دیدن یه لبخند تو به کل فراموش میشوند. ...