قهر و آشتی جالب
چند وقت پیش اتفاق جالبی افتاد که دوست داشتم اینجا موندگارش کنم. قضیه از این قرار بود که آیلین کاغذ و قلم بدست گرفته بود و به کارهای من و بابا و راشین علامت تیک و ضربدر میداد. وقتی که برگه اش رو بهم نشون داد دیدم که به باباش تیک زده و برای من چند تا تیک و چندتا ضربدر. من هم توی برگه اسم آیلین رو اضافه کردم و بهش ضربدر زدم.
با اینکار آیلین ناراحت شد و گریه کنان رفت توی اتاقش و در رو بست. من براش یه قلب و یه لبخند کشیدم و از زیر در انداختم توی اتاقش.
چند لحظه بعد آیلین هم عکس یه قلب شکسته و یه شکلک ناراحت کشید و از زیر در بیرون انداخت. این کارش برام خیلی جالب بود.
این بار من شکلک بوس فرستادم براش و اون هم در جواب شکلک خوشحال فرستاد و به این ترتیب خنده به لبمون اومد و آشتی کردیم.
با اینکار آیلین ناراحت شد و گریه کنان رفت توی اتاقش و در رو بست. من براش یه قلب و یه لبخند کشیدم و از زیر در انداختم توی اتاقش.
چند لحظه بعد آیلین هم عکس یه قلب شکسته و یه شکلک ناراحت کشید و از زیر در بیرون انداخت. این کارش برام خیلی جالب بود.
این بار من شکلک بوس فرستادم براش و اون هم در جواب شکلک خوشحال فرستاد و به این ترتیب خنده به لبمون اومد و آشتی کردیم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی