مسافرت شمال نوروز 98
9 فروردین همگی با هم 2 ماشین شدیم و از مشهد به سمت شمال راه افتادیم. بیشتر مسیر رو راشین خواب بود و مواقع بیداری هم با چیزهای مختلف سرگرمش میکردیم. یکی از سرگرمیهای جذابش بیرون ریختن کیف من و مامان مهین بود. ولی یه جاهایی هم مثل قبل ناهار و عصر توی ماشین کلافه شده بود و با هیچی نمیشد سرگرمش کرد. البته حقم داشت چون نزدیک 14 ساعت تو راه بودیم.
اولین روز آفتابی بود و از فرصت استفاده کردیم و رفتیم کنار دریا. آیلین و پارسا سریع مشغول شن بازی شدند ولی راشین خیلی علاقه نداشت روی شنها راه بره یا دست بزنه. بعد از مدتی اونم دیگه بیلچه دستش گرفت و سرگرم اولین شن بازی عمرش شد.
جالبه که راشین توی خونه خیلی شیطنت میکنه و به همه چی میخواد دست بزنه. در حالیکه بیرون خیلی آرومه و از نگاه کردن به اطرافش لذت میبره. همه میگفتن که از بس من بردمش بیرون, عادت کرده و بیرون رو بیشتر دوست داره.
این چند روز جاهای زیادی رفتیم که آبشار آبپری, نمک آبرود, منطقه واز و جنگل سیسنگان از این دسته بودند.
در کل به همگی خوش گذشت و ما 15 فروردین به تهران برگشتیم. از همه بخاطر لحظات شیرینی که برامون ایجاد کردن تشکر میکنیم.
اولین روز آفتابی بود و از فرصت استفاده کردیم و رفتیم کنار دریا. آیلین و پارسا سریع مشغول شن بازی شدند ولی راشین خیلی علاقه نداشت روی شنها راه بره یا دست بزنه. بعد از مدتی اونم دیگه بیلچه دستش گرفت و سرگرم اولین شن بازی عمرش شد.
جالبه که راشین توی خونه خیلی شیطنت میکنه و به همه چی میخواد دست بزنه. در حالیکه بیرون خیلی آرومه و از نگاه کردن به اطرافش لذت میبره. همه میگفتن که از بس من بردمش بیرون, عادت کرده و بیرون رو بیشتر دوست داره.
این چند روز جاهای زیادی رفتیم که آبشار آبپری, نمک آبرود, منطقه واز و جنگل سیسنگان از این دسته بودند.
در کل به همگی خوش گذشت و ما 15 فروردین به تهران برگشتیم. از همه بخاطر لحظات شیرینی که برامون ایجاد کردن تشکر میکنیم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی