حسهای قشنگ مادرانه
چه حس قشنگیه ببینی دختر نازت, کاردستی درست کرده و حسش رو خیلی زیبا بیان کرده. هر چند هنوز حرف "ع" رو نخونده و با تمام حروفی که بلد بوده نوشته. این حس وصف شدنی نیست و خیلی برام با ارزشه.
وقتی میبینم راشین با دیدنم ذوق میکنه و خودش رو پرت میکنه توی بغلم, وقتی از چیزی آزرده میشه و تنها پناهگاهش منم, وقتی می بینم تنها با من به آرامش میرسه, وقتی خیلی ناز بهم نگاه میکنه و به زبون خودش باهام حرف میزنه, وقتی ....
اون لحظه است که حس وصف ناشدنی مادرانه رو درک میکنم و با ذره ذره وجودم ازش لذت میبرم.
دیشب هم راشین نانازم حین خوردن غذا, یکدفعه سرش رو گذاشت روی صندلیش و به خواب ناز رفت. اون لحظه قیافش خیلی مظلومانه بود و حس قشنگی بهم دست داد.
از دخترای عزیزم ممنونم که مزه این احساسات زیبا رو بهم چشوندن و تونستم حس مادرانه رو با تمام وجودم لمس کنم.
وقتی میبینم راشین با دیدنم ذوق میکنه و خودش رو پرت میکنه توی بغلم, وقتی از چیزی آزرده میشه و تنها پناهگاهش منم, وقتی می بینم تنها با من به آرامش میرسه, وقتی خیلی ناز بهم نگاه میکنه و به زبون خودش باهام حرف میزنه, وقتی ....
اون لحظه است که حس وصف ناشدنی مادرانه رو درک میکنم و با ذره ذره وجودم ازش لذت میبرم.
دیشب هم راشین نانازم حین خوردن غذا, یکدفعه سرش رو گذاشت روی صندلیش و به خواب ناز رفت. اون لحظه قیافش خیلی مظلومانه بود و حس قشنگی بهم دست داد.
از دخترای عزیزم ممنونم که مزه این احساسات زیبا رو بهم چشوندن و تونستم حس مادرانه رو با تمام وجودم لمس کنم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی