آیلین اسماعیل پورآیلین اسماعیل پور، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 6 روز سن داره
راشینراشین، تا این لحظه: 6 سال و 2 ماه و 1 روز سن داره

آیلین و راشین، شمعهای روشنی بخش زندگیمون

17 روز تا دنیا

دختر نازنینم! یه روز دیگه به تولدت نزدیک شدیم. راستی امروز صبح مادر جون از خوی رسید و کلی چیزای خوشگل برات آورد. از جمله یه عروسک بزرگ و دوست داشتنی. میدونم وقتی ببینی حتما خوشت میاد. جات خالی صبح برف شدیدی هم می اومد. من خودم که عاشق روزهای برفی هستم و همیشه دوست دارم برم بیرون. ولی این روزها بخاطر تو احتیاط میکنم و به دیدن برف از پشت پنجره اکتفا میکنم. به امید روزی که باهم بریم برفبازی.
3 خرداد 1391

13 روز تا دنیا

دختر گلم! فقط 13 روز دیگه مونده تا پاهای نازت را به این دنیا  بگذاری. این چند روز اونقدر با مادر جون مشغول آماده کردن مقدمات ورودت بودیم که فرصت نکردم تو وبلاگت چیزی بنویسم. ولی این دلیل بر بی توجهی من نسبت به تو نیست. عزیزم همه وسایلت را در کمد گذاشتیم و لباسهایت را آویزان کردیم. عکس چندتاشونو برات میزارم تاببینی.   ...
3 خرداد 1391

6 روز تا دنیا

سلام دختر خوشگلم. عزیزم تقریباً یک هفته بیشتر تا دنیا فاصله نداری. به امید خدا هفته آینده این لحظه به دنیا اومدی و همه ما رو از انتظار درآوردی. راستی دیروز همراه مادر جون و بابا رفتیم سونوگرافی تا ببینیم وزنت چقدر شده. کلی از شنیدن صدای قلبت و صورت خوشگلت خوشحال شدیم. دکتر گفت وزنت حدود ٢٦٠٠ تا ٢٧٠٠ گرم است و همه چی نرماله ولی بهتره وزنت بالاتر بره. منم از دیروز سعی دارم تپلت کنم. بعد از سونوگرافی هم رفتیم خرید و بابا به مناسبت تولد تو برام یه سرویس طلای خوشگل خرید. در ضمن امروز خاله پروانه هم اومد دیدنت و کلی از دیدن ما خوشحال شد. دختر دلبندم امیدوارم  تا هفته آینده همه چیز طبق روال عادی پیش بره و تو پاهای نازت رو به این دنیا بگذاری....
3 خرداد 1391

آیلین، عشق بابا

آیلین گلم، سلام بالاخره یه فرصت پیدا کردم تا برات یه مطلب بنویسم. تا الان مامانت کلی برات زحمت کشیده. اینجا رو هم اون برات درست کرده. منم مثل اون دارم لحظه ها رو میشمرم تا تو بیای. امیداوارم زودتر بیای، سالم بیای و  همه ما رو خوشحال کنی.
3 خرداد 1391

قدم به دنیا

دختر عزیزم! بالاخره همه را از انتظار در آوردی و به این دنیا پا گذاشتی و با اومدنت همه ما رو خوشحال کردی. هر چند اول کار درست و حسابی شیر نمی خوردی و کلی جریان ایجاد کردی ولی بالاخره راه اقتادی و همه ما رو از نگرانی در آوردی. چون من خیلی علاقه داشتم یا شیر خودم تورو تغذیه کنم و خدا رو شکر موفق شدم.به تمام مادرا هم توصیه میکنم در مورد شیردهی حتما مطالعه داشته باشند و از مشاوره شیردهی در مراکز بهداشت کمک بگیرند. فرشته زندگیم! به اندازه تمام دنیا دوست دارم. ...
3 خرداد 1391

اولین عید نوروز

دختر عزیزم! امسال با وجود فرشته ای مثل تو، عید نوروز متفاوتی را تجربه کردیم. چند روز قبل از سال تحویل با مادر جون، خاله پروانه و بابا از تهران به خوی، که زادگاه مامانه، اومدیم. توی راه هم برف شدیدی میبارید ولی از برکت وجود تو به سلامت اومدیم رسیدیم و بعد از ما راهها بسته شد. آیلین گلم! موقع تحویل سال نو، بهترینها را برایت آرزو کردم و از خدا بخاطر اینکه فرشته ای مثل تو بهمون داده، تشکر کردم. امیدوارم در تمام عید نوروزها در کنار هم و در آغوش خانواده باشیم.
3 خرداد 1391

جشن تولد

آیلین جان! دیروز به خاطر اینکه تولد مامان، خاله فرزانه و عمو نوید به هم نزدیکند جشن تولدمون را با هم، تو خونه خاله الناز جشن گرفتیم. جای بابا هم خیلی خالی بود. تو هم در طول اون مدت نی نی خوبی بودی و اصلا اذیت نکردی البته آخر شب دل درد گرفته بودی و نمی خوابیدی. با کلی تلاش و دادن گریپ میکسچر و عرق نعنا و ... تونستیم ساعت 2 تو رو بخوابونیم. جالبی موضوع این بود که تو بغل می خوابیدی و تا میگذاشتیم سر جات بیدار میشدی. ولی دختر عزیزم! تمام این شب بیداریها و زحمتها برای من شیرین هستند و با دیدن یه لبخند تو به کل فراموش میشوند.   ...
3 خرداد 1391

یک روز گردش در طبیعت خوی

سلام به همگی. آیلین جون ما تو این مدت کوتاه از آغاز زندگیش کلی کارای مهمی انجام داده. از جمله مسافرت با ماشین تو جاده‌های برفی اونم فقط تو ١٢ روزگی تا در کردن روز ١٣ تو باغ و استراحت تو چادر. حالا هم که بابا ازش دور شده با مامان و مامان جون و خاله ها و کلی فامیل و ذوست و آشنا رفته تو باغهای اطراف خوی و کلی خوش گذرونده. حالا هم دوست داره که بقیه هم عکساشو ببینن.  به امید شادی همه نی نی ها ...
3 خرداد 1391