تولد آقاجون و بابا در مشهد
دختر گلم! 17 تیرماه با قطار رفتیم مشهد و کلی از سوار شدن قطار ذوق کردی و خوشحال شدی. چون این تاریخ به تولد آقا جون و بابا نزدیک بود، مامان مهین زحمت کشیده بود و کیک خوشگل و خوشمزه درست کرده بود و همونجا براشون تولد گرفتیم. البته ناگفته نماند که همه کلی کادو با هم رد و بدل کردیم و کسی بی نصیب نموند. من به نوبه خودم از مامان و بابا تشکر میکنم و امیدوارم همیشه شاد و سلامت باشن که سلامتیشون، بزرگترین هدیه به ماست.
دلبندم! یه شب هم رفتیم ویلای دایی فریدون و شب هم اونجا موندیم. اتفاق جالبی که اونجا افتاد این بود که نادیا جون پانتومیم اجرا میکرد و بقیه افراد منظورش رو حدس میزدن. یکدفعه دیدم تو هم اومدی و داری با پانتومیم بهم میگی که بادکنک به سرت خورد. دیگه این باعث شد که دیگران هم یه کلمه بهت میگفتن و تو هم خیلی خوب و قشنگ اجرا میکردی و منظورت رو میرسوندی. بخصوص وقتی که کلمه مورد نظر استخر بود خیلی قشنگ یه مستطیل کشیدی و گفتی که رنگش آبیه و ادای شنا کردن رو درآوردی. اینکه توی این سن بتونی اینقدر خوب، اینکار رو انجام بدی، عالی و فوق العاده است. عزیزم! بهت افتخار میکنم.