شب یلدای 95
دختر نازم! چند روز قبل از شب یلدا، مادر و دختر با هم رفتیم خونه مادر جون. چون قبل از شب یلدا باید بر میگشتیم، مادر جون زحمت کشید و بخاطر ما بساط شب یلدا رو آماده کرد و باعث شد یه شب یلدای به یاد موندنی در کنار خاله ها، دایی جعفر و دایی مسعود داشته باشیم.
جالبه که امسال علاقه خاصی به پشمک پیدا کرده بودی و از اینکه همه دور هم بودیم خیلی خوشحال بودی.
این هم سفره یلدایی که در مجتمع شمس خوی بر پا کرده بودند:
دلبندم! بعد از برگشتن از خوی هم، یه شب یلدا بخاطر بابا ایمان گرفتیم و بدین ترتیب امسال دوتا شب یلدا داشتیم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی