علاقه به یادگیری ریاضی
آیلین جونم! دو ماه پیش کلاس چرتکه ثبت نامت کردم و خوشبختانه خیلی با اشتیاق شروع به یادگیری کردی. بطوریکه همان روز اول که از کلاس میومدی شروع به نوشتن مشقات میکردی و وقتی که بهت میگفتم باید کم کم انجام بدی، یواشکی می رفتی توی اتاق خودت و اونا رو می نوشتی.
با وجود اینکه کوچکترین عضو کلاس هستی ولی در اولین امتحان ریاضی، نمره 19 رو آوردی و این در حالی بود که هیچ کس 20 نشده بود. من و بابا خیلی از این موضوع خوشحال شدیم.
الان دیگه نوشتن اعداد از 1 تا 10 رو بلدی و تا 100 می شماری. البته شمردن اعداد تا 100 رو توی کلاس بهت یاد ندادن، بلکه خودت مدام در حال تجزیه و تحلیل اعداد بودی و تونستی ارتباط بین اونا رو پیدا کنی.
جدیداً هم جمع و تفریق ساده رو بهتون یاد دادن. اوایل یکم برات سخت میومد ولی بعدش کاملا یاد گرفتی.
دختر گلم! جالبه که سن اطرافیانت رو ازشون میپرسی و بعدش مدام بهشون یادآوری می کنی. خانمها هم که به سنشون حساسن و باعث ایجاد سوژه ها و عکس العملهای خنده داری میشی.
البته باید بگم که فقط به پرسیدن سن هم اکتفا نمی کنی و سن ها رو با هم مقایسه هم می کنی. به عنوان مثال قبلا میدونستی که من و بابا 36 سالمونه. روز تولدم فهمیدی که من 37 سالم شده و چپ میرفتی راست میومدی میگفتی " مامان فردانه الان 37 سالشه و بابا 36 سالشه. یعنی مامانم از بابا بزرگتره ". یکی میخواست بگه که چند ماه بزرگتر بودن که این حرفا رو نداره دیگه.