تعطیلات به روایت تصویر
دختر نازنینم! همانطور که قول داده بودم، تمام سعی خودمون رو کردیم تا ایام تعطیلات بهت خوش بگذره و برای همین از هر فرصتی استفاده می کردیم و می بردیمت گردش و پارک تا نهایت لذت رو ببری. بعد از روزهای اول عید که دیدو بازدید زیاد بود، تقریباً هر روز در دو نوبت صبح و بعد از ظهر می رفتیم بیرون تا بازی کنی و طبیعت رو تماشا کنی. معمولاً صبح پارک می بردمت و بعد از ظهر هم بیرون شهر می رفتیم و چون یکم هوا سرد بود آتیش روشن می کردیم و از گرماش لذت می بردیم. از اونجایی که تو هم کلاً عاشق بیرون رفتن هستی، کاملاً معلوم بود که خیلی بهت خوش می گذشت. نکته جالب اینجا بود که وقتی بیرون بودی اشتهات باز می شد و چیزهایی رو که قبلاً به اصرار بهت می دادیم رو خیلی خوب می خوردی از جمله سیب که خیلی باحال می خوردی.
دلبندم! فقط مشکل اساسی در خوابوندنت بود که به خاطر شیطنتهات خیلی کم می خوابیدی و وقتی می بردمت توی اتاق تا بخوابونمت سریع می دویدی سمت در و اونو باز می کردی و می رفتی بیرون.