مکیدن انگشت
آیلین فسقلی! دیروز با هم رفتیم پارک گلها و چند تا دوست پیدا کردیم و کلی با هم صحبت کردیم. بابا هم موقع برگشتن از سر کار، اومد پیشمون. ولی چون خاله طاهره و افسانه پشت در خونمون مونده بودند، زودتر بر گشتیم خونه. دختر نازنینم! این روزا یاد گرفتی انگشتتو بکنی تو دهنت و با سر و صدای زیاد بمکی. فرقی هم نمیکنه تازه شیر خورده باشی یا نه. هر کس ندونه فکر میکنه خیلی وقته شیر نخوردی. عزیزم! همه کارات ناز و بامزه است. ...