گزارش این روزامون
یکی از سرگرمیهای آخر هفته آیلین, شرکت در برنامه های متنوع و خوب کتابخانه محل هستش. بخصوص که نزدیک خونمون هم دوستای خوبی بنامهای سورنا و ساینا پیدا کرده و با هم توی این برنامه ها شرکت میکنن.
از اونجاییکه آیلین تئاتر رو دوست داره, براش بلیت " گربه سیاه ناقلا " رو خریدم. ولی چون فعلا با راشین کوچولو نمیشه همگی بریم, آیلین با باباش رفت داخل و من و راشین توی مجتمع گشتیم تا تئاتر تموم بشه.
راشین عزیزم بالاخره موفق شد که میز جلوی مبل رو بگیره و بلند بشه. جالبه که تا بلند میشه سریع از خودش پذیرایی میکنه و کشمش و میوه برمیداره و میخوره و این کارش خیلی بامزست. اون موقعست که آدم دلش میخواد بگیره و بخورتش.
چند روز پیش هم دیدم از خواب بیدار شده و نشسته و خیلی بامزه داره بای بای میکنه. کم کم مفهوم خداحافظی رو فهمیده و وقتی کسی میره بیرون باهاش بای بای میکنه.
از اونجاییکه آیلین تئاتر رو دوست داره, براش بلیت " گربه سیاه ناقلا " رو خریدم. ولی چون فعلا با راشین کوچولو نمیشه همگی بریم, آیلین با باباش رفت داخل و من و راشین توی مجتمع گشتیم تا تئاتر تموم بشه.
راشین عزیزم بالاخره موفق شد که میز جلوی مبل رو بگیره و بلند بشه. جالبه که تا بلند میشه سریع از خودش پذیرایی میکنه و کشمش و میوه برمیداره و میخوره و این کارش خیلی بامزست. اون موقعست که آدم دلش میخواد بگیره و بخورتش.
چند روز پیش هم دیدم از خواب بیدار شده و نشسته و خیلی بامزه داره بای بای میکنه. کم کم مفهوم خداحافظی رو فهمیده و وقتی کسی میره بیرون باهاش بای بای میکنه.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی