اولین دندون راشین جون
چند وقتی بود که دندون راشین میخواست دربیاد و اذیتش میکرد. حتی قسمتی از لثه اش هم شکاف برداشته بود ولی خبری از دندون نبود.
در مسیر برگشت از مشهد, راشین توی قطار تب کرد و ما حدس زدیم بخاطر دندون درآوردنشه. چون هبچ کدام از علایم سرماخوردگی و مریضی رو نداشت و سرحال بود. با دادن قطره استامینوفن تبش قطع شد ولی نصفه شب دوباره تب کرد. لازمه بگم که راشین از دارو خوردن خوشش نمیاد و چند نفر باید بسیج بشن تا بتونن بهش دارو بدن. حتی قطره مولتی ویتامین رو هم دوست نداره و مجبورم قطره آهنش رو موقع حموم بردنش بهش بدم.
نهایتا بعد از دو روز تبش قطع شد و اسهال شروع شد. تا اینکه 14 آبان نوک اولین دندون راشین بیرون اومد و طبق رسوم براش آش دندونی درست کردم و به همسایه ها و دوستان دادم.
15 آبان راشین کلا بیقراری میکرد و پاهاش سوخته بود و هر چقدر پماد میزدم تاثیری نداشت. بابا ایمان هم دو بار رفت داروخونه تا پماد خوبی پیدا کنه. شب دیدم که دونه های قرمزی رو شکمش ظاهر شده و هر لحظه بیشتر میشه. سریع به دکترش زنگ زدم و تا 9.5 خودمون رو به مطب رسوندیم. خوشبختانه دکترش گفت که جای نگرانی نیست و یه ویروسی وارد بدنش شده و تمام این علایم مربوط به اونه و مرحله پایانیشه و لازم نیست کاری بکنیم.
کلا هم بعد دکتر گرفت خوابید و صبح که بیدار شد هیچ آثاری از دونه ها نبود و حالش خوب بود. مثل اینکه فقط دلش برای دکترش تنگ شده بود. میتونم بگم این اولین مریضی رسمی راشین بود.
در مسیر برگشت از مشهد, راشین توی قطار تب کرد و ما حدس زدیم بخاطر دندون درآوردنشه. چون هبچ کدام از علایم سرماخوردگی و مریضی رو نداشت و سرحال بود. با دادن قطره استامینوفن تبش قطع شد ولی نصفه شب دوباره تب کرد. لازمه بگم که راشین از دارو خوردن خوشش نمیاد و چند نفر باید بسیج بشن تا بتونن بهش دارو بدن. حتی قطره مولتی ویتامین رو هم دوست نداره و مجبورم قطره آهنش رو موقع حموم بردنش بهش بدم.
نهایتا بعد از دو روز تبش قطع شد و اسهال شروع شد. تا اینکه 14 آبان نوک اولین دندون راشین بیرون اومد و طبق رسوم براش آش دندونی درست کردم و به همسایه ها و دوستان دادم.
15 آبان راشین کلا بیقراری میکرد و پاهاش سوخته بود و هر چقدر پماد میزدم تاثیری نداشت. بابا ایمان هم دو بار رفت داروخونه تا پماد خوبی پیدا کنه. شب دیدم که دونه های قرمزی رو شکمش ظاهر شده و هر لحظه بیشتر میشه. سریع به دکترش زنگ زدم و تا 9.5 خودمون رو به مطب رسوندیم. خوشبختانه دکترش گفت که جای نگرانی نیست و یه ویروسی وارد بدنش شده و تمام این علایم مربوط به اونه و مرحله پایانیشه و لازم نیست کاری بکنیم.
کلا هم بعد دکتر گرفت خوابید و صبح که بیدار شد هیچ آثاری از دونه ها نبود و حالش خوب بود. مثل اینکه فقط دلش برای دکترش تنگ شده بود. میتونم بگم این اولین مریضی رسمی راشین بود.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی