شيرين زبونيهاي آيلين
دختر گلم!
- میگی: برام لاک بزن.
میگم: عزیزم لاک خوب نیست. دکترا میگن لاک برای بدنمون ضرر داره.
میگی: من که نمیخوام بزنم به بدنم. فقط ميخوام به ناخنام بزنم.
- میگم: عزیزم لطفا صبح زود بیدار شو تا بتونم لباساتو عوض کنم.
میگی: مامان جون! لطفا یدونه خاله برای من بیار تا پیشم باشه و من صبح زود بیدار نشم.
- یکی از مواقعی که اومده بودی محل کار من، یکی از همکارام توی آزمایشگاه رنگرزی انجام میداد و تو هم علاقه زیادی به این کار پیدا کردی. نکته جالب اینجاست که از اون موقع اسم اون همکارمو " خاله آبرنگی " گذاشتی.
- برات توی دستگاه سی دی گذاشتم ولی دستگاه نتونست سی دی رو بخونه. بهت میگم مثل اینکه این دستگاه اینو نمیشناسه. ببریم روی کامپیوتر امتحان کنیم.
خيلي متفكرانه میگی: مامان میدونی چرا؟ چون کامپیوتر یه برنامه داره که میتونه اینو بخونه ولی این دستگاه این برنامه رو نداره.
- ميگم: برام يه قصه بگو
ميگي: يكي بود يكي نبود. يه شكارچي بود ميخواست يه پرنده رو شكار كنه. يكدفعه خدا از اون بالا اومد پايين و گفت اي شكارچي اين پرنده رو شكار نكن و بجاش شير بخور. شير خيلي مفيده.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی