اسکی رفتن آیلین
دختر نازم! توی سفری که به کرمانشاه رفته بودیم، دیدم دیگه موقع خواب زیاد غلت نمیخوری و حواست هست که از تخت نیفتی. به همین خاطر دو هفته پیش به بابا گفتم که دیگه نرده های تختت رو دربیاره و خوشبختانه حس بزرگ شدن خوبی از اینکار بهت دست داد و چندین بار از بابا بابت اینکارش تشکر کردی.
یک هفته بعدش هم پاتختی های تختت رو آوردیم پایین و تختت رو بزرگ کردیم. وقتیکه ما مشغول کار بودیم یکدفعه دیدم با دو تا تخته و دو تا نرده تخت برای خودت چوب اسکی درست کردی و روی سرامیکها داری اسکیت میری. کلی از دیدن این صحنه ذوق کردم و برام خیلی جالب بود. وقتی هم میخواستیم چوبا رو جمع کنیم میگفتی " اونارو نزارین بالا. من میخوام برم روی برفها سر بخورم ".
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی