آیلین اسماعیل پورآیلین اسماعیل پور، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 22 روز سن داره
راشینراشین، تا این لحظه: 6 سال و 1 ماه و 17 روز سن داره

آیلین و راشین، شمعهای روشنی بخش زندگیمون

خاطرات سفر به استامبول (4)

1394/6/22 15:08
نویسنده : مامان آیلین
549 بازدید
اشتراک گذاری

دختر نازنینم! روز پنجم هم به مرکز خرید IKEA رفتیم که برای تو خیلی جذاب بود. چون یه فضای بزرگی رو بهمراه کلی اسباب بازی، برای بازی بچه ها اختصاص داده بودند و تقریبا تمام اونها برات تازگی داشت و خیلی خوشت اومده بود. جالبه که وقتی بهت گفتیم دیگه باید بریم به بچه های دیگه سفارش کردی که "اینا برای منه هاا! بهشون دست نزنین" و بلند شدی و اومدی.

 

 

دختر عزیزم! شبها هم معمولاً می رفتیم میدان تقسیم و خیابان استقلال رو می گشتیم. اونجا گروههای مختلفی جمع میشدند و ساز می زدند و می خوندن و حال و هوای جالبی ایجاد میکردند. مابینش هم یه سری به فروشگاهها می زدیم و اگر چیز مناسبی پیدا میکردیم، میخریدیم. نکته جالب اینجا بود که هر وقت منو گم میکردی، سریع دنبالم میگشتی و وقتی که منو میدیدی، چشمات برق میزد و با هیجان میگفتی " تو کجا بودی من ندیدمت؟" 

يكي از سرگرميهات موقع خريد، كندن برچسب لباسها و چسبوندنش به خودت بود و باعث ميشد ساعتها مشغول باشي.

 

کلاً توی این مسافرت فهمیدم که خیلی به من وابسته شدی و اصلاً دوست نداری ازمن دور بشی و حتما باید دستت رو میگرفتم توی دستم وگرنه سریع اعتراض میکردی. این موضوع باعث میشد که حس کنم یه دوست خوب و همیشگی دارم که وجودش بهم انرژی میده و هیچ چیز دیگه ای نمی تونه جاش رو برام پر کنه. یه خاطره جالبی که برام موندگار شد این بود که وقتی تو رو پیش بابا تنها گذاشتم تا به یه فروشگاه سر بزنم، سریع دنبالم اومدی و خیلی بامزه گفتی " منم یه خاممم (خانمم)  و باید پیش تو باشم". قربون دختر گلم، با این احساسات لطیفش بشم من.

نفسم! از شما ممنونم که در طول این سفر نهایت همکاری رو با ما کردی و با وجود گرمت باعث شدی یه سفر خوب و به یادموندنی برای همه ما بشه. همچنین از مامان مهین هم متشکریم که با همراهیشون در این سفر، ما رو خوشحال کردند.

 

پسندها (1)

نظرات (1)

نوشین مامان آریا
11 مهر 94 11:28
سلام ماشااله چه دختر نازی دارید ایشااله همیشه در کنار والدینش سلامت و شاد باشه . با اجازه لینکتون کردم