خاطرات سفر به استامبول (3)
دختر گلم! روز سوم هم بارون ادامه داشت ولی خوشبختانه اون روز ما گشت شهری داشتیم و از طرف تور، ماشین اومد دنبالمون و جاهای دیدنی استامبول رو بهمون نشون داد و به چند مرکز خرید بزرگ برد و بعد از ناهار هم که برگشتیم هتل دیگه بارون قطع شده بود.
از اونجایی که داخل هتل استخر داشت و تو هم عاشق استخر هستی، فرصت رو غنیمت شمردیم و بردیمت استخر. اونقدر این علاقه ات زیاده که اصلا به سرد بودن آبش توجه نکردی و کلی از بودن در استخرخوشحال بودی.
دختر عزیزم! روز چهارم هم از موزه و کاخ معروف " توپ قاپی " و مسجد سلطان احمد دیدن کردیم و همونجا هم ناهار خوردیم. موقع ناهار خوردن هم چند تا گربه دورمون جمع شده بودند و بیشتر از اینکه غذا بخوری به اونها غذا دادی و دنبالشون دویدی. کلاً اونطوری که معلوم بود مردمان ترکیه خیلی بهتر از ما ایرانیها با حیوانات رفتار میکردند. بطوریکه گربه ها، سگها و کبوترها بدون هیچ ترسی در خیابانها راه میرفتند و حتی وسط پیاده رو راحت میگرفتن میخوابیدن.