آیلین اسماعیل پورآیلین اسماعیل پور، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 18 روز سن داره
راشینراشین، تا این لحظه: 6 سال و 1 ماه و 13 روز سن داره

آیلین و راشین، شمعهای روشنی بخش زندگیمون

نوروز 94 و جای خالی پدر جون

1394/1/25 15:08
نویسنده : مامان آیلین
894 بازدید
اشتراک گذاری

آیلین جونم! مطلب خاصی نمیتونم بنویسم چون متاسفانه ما امسال دیگه عید نداشتیم و دیدن جای خالی پدر جون، برامون خیلی دردناک بود. فقط اینو بگم که برای سال نو، برنامه مشهدمون رو کنسل کردیم و راهی خوی شدیم. در طول مسیر هم خیلی برای دیدن مادر جون و خاله ها بیتابی میکردی و تا میخواستیم بایستیم میگفتی " اینجا که خونه مادر جون نیست، بریم خونه مادر جون ".

وقتی هم که رسیدیم، با وجود اینکه چند روز بیشتر نبود که اونها رو ندیده بودیم، از دیدنشون خیلی ذوق کردی. خدا رو شکر می کنم که این مدت حداقل وجود تو باعث دلگرمی همه بود و با شیرین زبونیات همه رو به وجد میاوردی. ضمنا این علاقه شدیدت به مادرجون هم باعث شد مجبورش کنی باهامون بیاد بیرون و  هوایی عوض کنه. مثلا یه روز خواستیم ببریمت پیست اسب سواری، ولی الا و بلا گفتی اگر مادر جون نیاد، منم نمیام و این باعث شد که ایشون هم با ما همراه و همگی از این موضوع خوشحال بشن.

عزیزم! روز ششم عید بابا جون برگشت تهران و ما موندیم اونجا. از اونجایی که دوستدار شدید حیوانات هستی، اونجا سوژه های زیادی برای شوق و ذوق نشون دادن داشتی.

 

 

یه روز که برای پیاده روی رفتیم بیرون، کل مسیر رو خودت راه اومدی و منم  این راکت و توپ بد مینتون رو بعنوان جایزه برات خریدم. از موقع خرید که کلی ذوق داشتی و بعد از باز کردنش هم اصلا از خودت جدا نمیکردی. حتی موقع خواب میذاشتی بالا سرت و میخوابیدی.

 

توی این عکس بخاطر خوردن پفک لبات نارنجی شده بود و چون من هیچ وقت برات پفک نمیخرم، اسمش رو بلد نبودی و هر وقت هوس پفک میکردی این عکس رو توی گوشیم پیدا میکردی و میگفتی من از اینا میخوام. به همین خاطر این عکس برای همه خاطره انگیز شد.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)