آیلین اسماعیل پورآیلین اسماعیل پور، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 23 روز سن داره
راشینراشین، تا این لحظه: 6 سال و 1 ماه و 18 روز سن داره

آیلین و راشین، شمعهای روشنی بخش زندگیمون

رفتارهای جالب آیلین جونم

1393/10/30 12:56
نویسنده : مامان آیلین
260 بازدید
اشتراک گذاری

دختر نازنینم! دلم برات بگه که دیگه توی انجام خیلی از کارها مستقل شده ای و جالبه که وقتی میخوای کاری رو خودت انجام بدی میگی " آیلینم" و وقتی که می فهمی نمی تونی انجامش بدی میگی " من نیستم ". الان دیگه کفش و لباسهاتو خودت درمیاری و به غیر از بلوز که یکم برات سخته، بقیه رو خودت می تونی بپوشی.

از همه جالبتر اینه که دو ماه پیش یکدفعه انقلاب کردی و تصمیم گرفتی که خودت بری دستشویی و اینطور عمل میکردی که بعد از اینکه اعلام میکردیش، خیلی با مزه میگفتی " برو بیشین اونجا " و روی مبل رو نشون میدادی و تا موقعی که مطمئن نمیشدی که نشستیم به اصرارت ادامه میدادی. بعد از رفتن و انجام دادن کارت صدام میکردی. عزیزم! هر چند به یکسری مسائل حساس بودم ولی برای اینکه این حس استقلالت از بین نره، سعی میکردم از این حساسیتها چشم پوشی کنم.

 

دلبندم! یکی از خصوصیات جالبی که اخیراً داری اینه که برات مهمه که یه چیزی رو، چه کسی برات خریده و هر بار میخوای ازش استفاده کنی، سریع میگی " اینو فلانی عریده ". خیلی موقعها هم که با خودت داری حرف میزنی، می بینم داری تکرار میکنی.

 

نفسم! تا یکم حس می کنی که از دستت ناراحت شدیم، سریع میگی " مامان! دوستی؟ من عوبم ( دختر خوبییم )". از طرفی وقتی در مقابل انجام کاری مقاومت می کنی تا بهت میگیم " تو دختر خوبی هستی " سریع رضایت میدی و انجامش میدی. 

 

نازگلم! معمولا عادت داری گوشی تلفن رو برداری و با دوست خیالی خودت حرف بزنی و اتفاقات اخیر رو بهش توضیح بدی و گاهی هم گوشی رو به ما میدی و میگی خاله یا عمو هستش بیا باهاش صحبت کن. ولی حرکت جالبی که چند روز پیش انجام دادی این بود که به محض اینکه شیر روی اجاق گاز سر رفت، دویدی تلفن رو برداشتی و به عمو و خاله تمام گزارشات رو خیلی بامزه و با هیجان کامل دادی.

 

مهربان دخترم! یه کاری هم که چند باره داری انجام میدی اینه که وقتی صبح من و بابا زودتر بیدار میشیم و مشغول آماده شدن برای رفتن به سر کاریم، سریع بالش و پتوت رو کول میکنی و میایی پیش ما. نکته خنده دار اینجاست که بصورت چشم بسته میایی تا خدای نکرده خوابت نپره. چند دفعه هم دیدیم که دمپایی های من و بابا جون رو برامون آوردی و گذاشتی جلوی پامون، در حالیکه غرق خواب بودی. نمی تونم بگم که از دیدن این صحنه چه حسی پیدا میکنم فقط می تونم بگم که سرشار از حس لطیف و بی نظیری میشم.

پسندها (2)

نظرات (1)

عمه فروغ
6 اسفند 93 17:26
ای جونم ماشاا.. به آیلین که میخواد بزرگ بشه استقللالت مبارک آیلینی