آیلین اسماعیل پورآیلین اسماعیل پور، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 18 روز سن داره
راشینراشین، تا این لحظه: 6 سال و 1 ماه و 13 روز سن داره

آیلین و راشین، شمعهای روشنی بخش زندگیمون

حکایت روزهای زمستان

1393/10/13 12:15
نویسنده : مامان آیلین
280 بازدید
اشتراک گذاری

دخترنازم! در این روزهای سرد زمستون، دیگه خیلی نمی تونی توی پارک بازی کنی. به خصوص که اغلب مواقع هم پارک خلوته و خبری از بچه ها نیست. مگر اینکه سگی، گربه ای و ... باشه و تو باهاش سرگرم بشی.

جالبه که اصلا از هيچ حيووني هم نمی ترسی. حتی اوندفعه یه سگ بزرگ توی پارک بود و من احساس کردم که خیلی گشنه است. همین که گفتم باید چیزی براش بیاریم بخوره، سریع دست منو گرفتی که بریم براش از نونوایی نزدیک اونجا نون بیاریم. بعد از اینکه نون هم آوردیم اصرار داشتی که با دست خودت بهش بدی و هر چقدر من میگفتم که بنداز جلوش تا خودش بخوره، رضایت نمیدادی. چیکار کنیم که دختر شجاع منی دیگه.

 

 

عزیزم! خدا رو شکر دوستان خوبی داریم که میتونیم در این روزهای سرد بریم پیششون. بخصوص خاله مریم و آرال جون که اغلب اوقات مزاحمشون میشیم. ولی مشکل اینجاست که با لب خندون میری و با چشم گریون درمیایی. چون از بازی کردن با آرال اصلا سیر نمیشی و هر چقدر هم پیش هم باشید باز هم رضایت نمیدی. اینم از درست کردن قطار با لگو که ایده اش رو از مادر جون گرفتی و هر وقت بری سراغ لگو حتما درست می کنی و با آرال هم بزرگش رو ساختین و توی خونه راش میبردین و " دو دو چی چی " میکردین.

 

 

دلبندم! یه روز هم رفتیم دیدن نی نی خاله اکرم که اسمش آیسا بود و خیلی خوب اسمش رو تلفظ میکردی. خوشبختانه با بچه ها رابطه خوبی داری و باهاشون مهربون هستی. بطوریکه هر وقت گریه میکرد، جغجغه اش رو تکون میدادی تا ساکت بشه.

 

 

اينم فيگور آيلين، وقتي كه قهر مي كنه:

 

پسندها (5)

نظرات (3)

مامان سارا
18 دی 93 20:45
به به چه گل دخملی خدا حفظ ش بکنع براتون
عمه فروغ
18 دی 93 23:26
ای جونم قربون دخترک شجاع و نترسمون آخی عزیزم قهر کردنش رو ببین
مامان آرال
20 دی 93 23:33
آخی منیم از قیزیم هر حالدا چوخ نازدی خیلی دوست دارم آیلین جونم چند روز نمیبینمت دلم تنگ میشه واست