آیلین اسماعیل پورآیلین اسماعیل پور، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 23 روز سن داره
راشینراشین، تا این لحظه: 6 سال و 1 ماه و 18 روز سن داره

آیلین و راشین، شمعهای روشنی بخش زندگیمون

سيزده بدر 93

دختر گلم! قسمت دوم تعطيلات نوروز رو يكدفعه تصميم گرفتيم كه بريم خوي و تنها نمونيم. به همين خاطر دوشنبه شب راه افتاديم و چون بي خبر رفته بوديم، صبح با ديدنمون همه سوپرايز شدن. دلبندم! با اينكه موقع اومدن، توي مسير برف باريده بود و هوا حدود 15- بود، ولي خوشبختانه روز سيزده بدر هوا عالي و آفتابي شد. خانواده خاله فاطمه و پوران خانم هم به جمع ما پيوستند و باعث شدن به همه خوش بگذره. از همه مهمتر اينكه در همسايگي باغ عمه فاطمه يه سگ 4 تا توله داشت كه وقتي ميومدن پيش ما كلي ذوق ميكردي و مدام دنبالشون بودي و ميخواستي نازشون كني. جالبه كه در اين مورد آشنا و غريبه نمي شناختي و دست همه رو ميگرفتي و ميرفتي پيش سگها و خيلي ناز صداشون ميكردي و ميگفتي...
25 فروردين 1393

نوروز 93

 اي همه وجودم! امسال براي تعطيلات نوروز، رفتيم مشهد تا در اين ايام عيد، كنار خانواده عزيزمون باشيم و از بركات وجود بزرگترها بي بهره نمونيم. خوشبختانه موقع سال تحويل خانواده دايي هادي، دايي فريدون و رسول آقا، خونه آقاجون جمع بودند و باعث شدند لحظات شيريني رو كنار سفره هفت سين خوشگل مامان مهين تجربه كنيم. دختر نازنينم! از اونجايي كه ياسمين و ناديا هم باهات بازي مي كردند، به تو هم خيلي خوش گذشت و حسابي سرگرم بازي با آيپد اونا بودي. البته بماند كه موقع رفتنشون، خيلي گريه كردي و همش مي خواستي در رو باز كني و دنبالشون بري. دلبندم! روزهاي ديگر عيد هم به مهماني و ديد و بازديد گذشت. از جمله اتفاقات جالب بارش برف، اونم روزي كه داشتيم مي...
22 فروردين 1393

آیلین در کنار سفره هفت سین مهد کودک

ناز گلم! کم کم داره بوی سبزه و رویش میاد. چونکه بهار داره برای ورودش مقدمه چینی میکنه تا شکوفه های بهاری رو برامون به ارمغان بیاره. دخترم! من عاشق فصل بهارم و مطمئنم که تو همین احساس رو داری. برای اینکه دیگه زمستون کوله بارش رو بسته و از سرمای هوا کاسته شده و در نتیجه راحتتر میتونی بری بیرون و بازی کنی. به مناسبت نزدیک شدن ایام نوروز، توی مهد کودک هم سفره هفت سین خوشگلی آماده کرده بودند و عکسهای یادگاری هم در کنارش ازتون گرفتند. البته من اطلاع دقیقی از زمانش نداشتم و به همین خاطر اون روز برات لباس نذاشته بودم. ولی بابا جون زحمت کشید و برات لباس آورد تا عکسهای زیبایی در کنار سفره هفت سین ازت به یادگار بمونه. همچنین یه سفره هفت سین کو...
29 اسفند 1392

آیلین در شب یلدای 92

دلبندم! عمرت یلدایی، دلت دریایی و روزگارت بهاری باد. ای تمام وجودم! یادت نره که اینجا کسی هست که به اندازه تمام برگهای رقصان پاییز، برات آرزوهای خوب خوب داره. عزیزم! امسال شب یلدا، خاله افسانه اینا اومدن پیشمون و باعث شدن یه شب شاد و به یاد موندنی داشته باشیم.  تو هم از این موضوع خوشحال بودی و از بس ذوق کرده بودی که تا 1.5 شب نخوابیدی و بیدار موندی. به خصوص از قسمت عکس گرفتن خیلی خوشت میومد و کاملاً هیجان زده میشدی. ضمناً اون شب برای اولین بار لباسی رو که مادر جون برات بافته بود، تنت کرده بودم و کاملاً معلوم بود که خیلی خوشت اومده. چون مدام میرفتی جلوی آینه و موقع راه رفتن به خودت نگاه میکردی. دختر نازنینم! سفیدی برف...
5 دی 1392

آیلین در دهمین سالگرد ازدواج مامان و بابا

دلبندم! روز جمعه به مناسبت دهمین سالگرد ازدواجمون رفتیم درکه تا هم آب و هوایی عوض کنیم و هم ناهار بخوریم. به همین خاطر یه رستوران با صفا رفتیم که هم حوض داشت و هم مرغابی و خروس و .... با وجود اینکه علاقه زیادی به حیوانات داری، بعد از کمی دنبال کردن پرنده ها، گیردادی به آب حوض و شدیداً دوست داشتی آب بازی کنی و آخر سر هم حریفت نشدیم. ولی چون آبش سرد بود، زیاد نذاشتیم آب بازی کنی و به همین خاطر یه کم بدخلق شدی. تو که اینقدر با احتیاط هستی، داشتی خودت رو از تخت مینداختی پایین و اصلاً روی تخت بند نمیشدی. خلاصه که نفهمیدیم ناهارمون رو چطوری خوردیم و بعد از یه کم هوا خوری برگشتیم خونه. آیلینم! خیلی دوستت داریم. ...
20 مهر 1392

آیلین و تولد بابا جون

ناز گلم! جمعه شب که مصادف با شب تولد بابا جون بود، سعی کردم سوپرایزش کنم. برای همین خاله افسانه اینا رو دعوت کردم و با کیک خوشمزه ای که خاله افسانه جون درست کرده بود، جشن تولد و سوپرایزمون کامل شد. وقتی که آواز " تولدت مبارک " رو خوندیم و کیک رو آوردیم، بابا جون اول تعجب کرد و بعدش کلی ذوق کرد. تو هم علاقه خاصی به شمعهای کیک داشتی و بخاطر همین از کنار کیک تکون نمی خوردی. ضمناً از طرف خودم و شما یه سکه به بابا جون هدیه دادم و از طرف آقا جون و مامان مهین هم یه لباس خوشگل خریدیم که امیدواریم به خوشی استفاده کنه . ( دست همه درد نکنه ) دختر نازم! شما و بابا جون برام خیلی عزیزین و با بودن شما در کنارم، احساس خوشبختی می کنم. ...
29 تير 1392

دومین روز پدر با آیلین

پدر یعنی پناه همه دردهای روزگار دخترک لطیفم! در جایی خواندم که نوشته بود " پدرم تنها کسی است که باعث میشه بدون شک بفهمم فرشته ها هم می توانند مرد باشند " می تونم بگم به معنای واقعی همین طوره، پدرها با عشق و فداکاری تمام، از فرزندانشون محافظت می کنند و تنها آرزوشون کامیابی و موفقیت بچه هاشونه. حتی اگر پدرها، زباناً هم عشق درونیشون رو ابراز نکنند، محبت واقعی رو میشه توی چشمان پر مهرشون دید. پس یه هورا میگیم به افتخار همه پدرها، به ویژه آقاجون، پدر جون و بابای عزیزت. عزیزم! مهربانی را وقتی آموختم که کودکی، آسمان خانه اش را سیاه کشید تا پدر کارگرش زیر آفتاب نسوزد!!! دلبندم! روز پدر با هم رفتیم پارک جمشیدیه و در این هوای بهاری ...
4 خرداد 1392

دومین روز مادر با آیلین جون

وای خدای من! آخه چطوری احساس درونیم رو با کلمات بیان کنم و حرف دلم رو به دوستان عزیزم منتقل کنم؟ مادر بودن احساسیه که واقعاً قلبیه و به زبان نمی یاد. من همیشه قدردان زحمات تمام مادران عزیز بودم ولی از موقعی که خودم مادر شدم، بهتر فهمیدم که مادرها چه زحماتی پای بچه ها می کشند تا اونها رو بزرگ و بارور کنند. از اینجا به همشون خداقوت میگیم و دعا می کنیم سایشون همیشه پایدار باشه. دختر نازنینم! دیروز بابا جون بهم زنگ زد و گفت آماده شو بریم خرید، چون آیلین و من میخواهیم برات کادو بخریم. تصور اینکه دختر کوچولوم، برام هدیه بخره خیلی شیرین و لطیفه. واقعاً هم دستت درد نکنه که در طول خرید صبوری کردی تا برام یه انگشتر طلای خوشگل ...
11 ارديبهشت 1392

دومین سالگرد تولد مامان با آیلین جون

نو گل من! امسال دومین سالی بود که در روز تولدم، فرشته کوچولویی مثل تو کنارم بود و لبخندهای شیرینش بهترین هدیه برای من. از خدا ممنونم که فرصت تجربه روزهای با تو بودن رو در کنار بابا جون بهم داده. ضمناً از تمام کسانی که از طریق تماس تلفنی، پیامک و یا دادن کادو تبریکات صمیمانشون رو ابراز کردند، خیلی ممنونم و امیدوارم خدا همیشه این عزیزان رو در کنارمون حفظ کنه و ما رو در صحنه زندگی تنها نزاره. آمین  دلبندم! چون روز تولدم مصادف با تعطیلی بود، با خاله افسانه اینا رفتیم پارک چیتگر و ناهار رو اونجا خوردیم. از طرفی خاله الناز هم یه چند روزی بود که اومده بود پیشمون و باعث شد بیشتر بهمون خوش بگذره. خدا روشکر هوا هم با اینکه ابری بود...
25 فروردين 1392