دخترم، تنها دلیل زیستنم! تولد 17 ماهگیت مبارک! دختر نازم! متاسفانه در ماهگرد تولدت، من مریض و بد حال شدم و علاوه بر اینکه خودم نرفتم سر کار، مجبور شدم به بابا هم بگم زودتر بیاد تا بتونم برم دکتر. البته بعد از زدن سرم و غیره بهتر شدم و برای اینکه این روز دیگه خیلی خالی از لطف نباشه، بردیمت پارک تا بازی کنی. در عوض فردای اون روز رفتیم برج میلاد و از اون بالا تهران رو تماشا کردیم و از جشنهایی که به مناسبت ماه رمضان برگزار شده بود، لذت بردیم. البته اون روز به خاطر بد خواب شدن، یه کم بهانه گیر شده بودی و دوست داشتی به همه چیز دست بزنی و یا آب بازی کنی و وقتی که ما مانعت می شدیم، گریه می کردی. به همین خاطر نتونستیم عکسهای خوبی ازت بگیری...