آیلین اسماعیل پورآیلین اسماعیل پور، تا این لحظه: 12 سال و 27 روز سن داره
راشینراشین، تا این لحظه: 6 سال و 22 روز سن داره

آیلین و راشین، شمعهای روشنی بخش زندگیمون

علاقه آيلين به اسكوتر

دختر گلم! بعد از اينكه دوچرخه سواري رو ياد گرفتي، به اسكوتر سواري علاقه مند شدي. ولي چون احساس مي كرديم برات زوده، ديگه اسكوتر نخريديم. با اين حال هر وقت مي رفتي توي حياط، تا با بچه ها بازي كني از اسكوتر اونها استفاده ميكردي و اين مسئله باعث شد كه اسكوتر سواري رو هم ياد بگيري. عزيزم! اصلاً فكر نمي كردم به اين زودي بتوني ياد بگيري و جالبه كه هيچ كس بهت ياد نداد و خودت با نگاه كردن به بچه هاي ديگه تونستي ياد بگيري چطوري اسكوتر سواري كني. ...
20 مرداد 1393

تولد 27 ماهگي

دخترم، تمام معناي زندگاني! تولد 27 ماهگيت مبارك! عزيز دلم! فقط اينو از احساس قلبيم، بهت بگم كه از موقعي كه به دنياي من و بابا پا گذاشتي، تنها زماني معناي آرامش دروني رو درك مي كنيم كه گرماي وجودت رو كنارمون حس كنيم. در غير اينصورت دلمان پر از آشوب و تلاطم است. حتي مواقعي كه تو رو پيش مطمئن ترين افراد ميذارم باز هم آروم و قرار ندارم و تمام سعيم در سرعت بخشيدن به كارم و ديدن هر چه زودتر چهره معصومت و لمس دستان پر مهرت است. اميدوارم به زودي گشايشي پيش بياد و بهترين ها برامون رقم بخوره. آمين ...
14 مرداد 1393

آيلين در تعطيلات عيد فطر

نازگلم! عيد فطر مبارك! عزيزم! امسال تعطيلات عيد فطر جاي خاصي نرفتيم ولي در عوض، بعد از مدتها، روز جمعه براي پيك نيك رفتيم بيرون و ايندفعه بابا جون ما رو يه جاي خيلي قشنگي برد كه تا الان نرفته بوديم. كنار اونجا هم باغ گل داشت و هم يه جوي آب خوبي داشت كه جون ميداد براي انداختن پاها توي آب. خلاصه كه خيلي بهمون خوش گذشت و تو هم هر كاري كه دلت خواست انجام دادي. البته فكر ميكنم عكسهات، خودشون گوياي اين مطلب باشه.   آيلين در باغ گل: قربون دخترم برم كه دوست نداشت اون تفنگها رو زمين بزاره و به همين دليل توي اكثر عكسها همراهشه.     آيلين در حال خاك بازي ب...
13 مرداد 1393

هنر مجسمه سازي آيلين

آيلين جونم! چند روز پيش يه مقدار گل مجسمه سازي از عمو مسعود گرفتيم و آورديم خونه. بعدش هم بساط گل بازي رو به پا كرديم و به كمك هم چند تا آدمك و خرچنگ درست كرديم. تو هم كلي خلاقيت از خودت نشون دادي و با مدادت چشم و دهن براي آدمكها گذاشتي. تجربه خوبي بود و كلي كيف كرديم.     ...
8 مرداد 1393

ناگفته هايي از شيطنتهاي آيلين

دختر گلم! جونم برات بگه از شيطنتهاي اخيرت: _ اين روزها علاقه زيادي به كتاب خوندن پيدا كردي و تا ميگم بريم بخوابيم، سريع همه كتابهات رو زير بغلت ميگيري و با خودت مياري تا برات بخونم. بعضي از كتابها رو هم اونقدر برات خونديم كه حفظ شدي و بعضي از قسمتهاش رو خودت قبل از ما ميگي. حتي يه بار خواستم دو تا صفحه رو با هم ورق بزنم تا زودتر تموم بشه ولي تو شيطون بلا متوجه شدي و سريع برگردوندي به صفحه قبلي. عزيزم! منم سعي ميكنم برات كتابهاي جديد و خوبي بخرم تا اين علاقه ات به كتاب خوندن بيشتر بشه. _ چند باري كه ازمون خواستي برات كارتون بزاريم، بهت گفتيم پيشي لا لا كرده يا رفته غذا هام كنه و الان خودت ياد گرفتي و مي پرسي " پيش پيشي لالا؟ ....
4 مرداد 1393

لغتنامه آيلين

دختر شيرين زبونم! دلم برات بگه كه يكسري از حرفهايي كه ميزني مختص خودته و همه كس نمي فهمه چي ميگي. ولي ما بر حسب كاربردت ميفهميم كه منظورت از اون چيه. كلمات جديدي كه اين روزها بكار ميبري عبارتند از: زد، سرد، داغ، عمو، باد، مال منه، ماست، لب، موش، بپر ( ببر )، مومون ( ميمون )، دفترچي ( باب اسفنجي ) ، بارت ( پارك ). بابا نومه = بابا رفته نون بخره شي رفت = كجا رفت بفتد = بسته شد مامان نه = مامان فردانه ميگم: بستني؟              ميگي: سرده ميگم: چايي؟                 ميگي: داغه همه بچه ها رو &q...
4 مرداد 1393
1